تازه ازدواج کرده بودم خواهرمم میخواستیم پاگشا کنیم خدایی دستپختم خوب بود ولی فسنجون تابحال نپخته بودم بعد مهمونی به این مهمی با اعتماد به نفس رفتم سراغ فسنجون
اول ۶ قاشق ارد تفت دادم بعد یه عالمه گردوی امریکایی از اون سفیدا ریختم توش با ۳ شیشه رب انار با نیم کیلو شکر🤣🤣🤣
خلاصه شده بود کلوچه گردویی ازبس غلظت داشت باید گاز میزدی به خورش قاشق بهش اثر نمیکرد . وقتم نبود غذای دیگه ای درست کنم ساعت ۱۰ شب بود من هنوز سفره ننداخته بودم نشستم تو اشپزخونه کلی گریه😢 کردم😭😭😭
یهو زنگمونو زدن همسایمون یه عالمه غذای نذری اورده بود خیلی شیک و مجلسی😋
گذاشتم رو سفره ، همه با تعجب😨 گفتن: عه ما فک کردیم داری فسنجون مییپزی؟؟؟ من خیلی ریلکس گفتم نه... مرغ بود😂😂😂😂😂