کاش بابام مثل بابای دخترخالم شکاک و بد دل بود...
با اینکه دست یزن داره (دخترخالم میگه بچه بودک با کمربند کتکم میزد) و ۹۰ درصد مواقع زبونش تلخه...اما واقعا بچهاشو دوست داره اگ هم زدتشون به خاطر شلوغ و اذیت کردنای زیادشون بوده...
اصلا نمیزاره دخترخالم لام بزنه ارایش کنه ، لباس خوب بپوشه و............. اما دخترخالم عاشق باباشه و باباشم با این همه محدود کردنش بهش عشق میورزه
حتی گوشی ک امسال ۱۶ سال شده و براش خرید با اینک اصلا اهل دوست پسر و..نیست رو کنترل میکنه و فقط بهش اجازه داده شاد داشته باشه ..بازم رفتارش یجوریه ک دخترخالم دوسش داره.
اونوقت بابای من بی اندازه روشن فکر..فرض کن ساعت ۳ نصف شب بزنم بیرون هیجی فوقش میگ مراقب خودت باش..تتهایی برم مسافرت((شرایطش پیش اومد مامانم مخالف بود بابام میگفت چ اشکالی داره پس فردا میره دانشکاه بزار مستقل بشه)) یا اصلا ن بدترین پوششو داشته باشم کاری نداره اما مثلا یه پسر نگام کنه نمیکه مشکل تو بوذی میگ مشکل اون پسره هیز بوده و از چشم اون میبینه
من حجاب دارم میگه چیه خودتو خفه کردی با این همه لباس!
گوشیمو از ۱ کیلومتریش رد نمیشه
(البته میدونن من اهل سواستفاده کردن نیستم)
برم موهامو رنگ کنم ، پرسینک و هزار کوفت و زهرمار هیجی نمیگه...
دست بزن نداره
اما محبت بلد نیس..مثلا محبتش اینطوریه ک نمیگه دوست دارم ، اما به جاش یه چیزی ک دوست دارمو میخره یا انجام میده....
من دوست دارم بهم بگه دخترم دوست دارم ، عاشقتم ، بغلم کنه بوسم کنه ...
اما هیچچچچچچچچ💔🥲🥲🥲🥲🥲🥲🥲😭😭😭
اینم بگم فقط دلم محبت پدر میخواد و از پسر و دوست پسر و کوفت و زهرمار بدم میاد
نمیدونم چرا یجورایی حسرت دخترخالمو خوردم امشب...🥲
هعب...تاپیک برای درد و دله...💔