تازه نامزد شده بودیم پسرخاله نامزدم فوت شدن شب اومد خونمون خواستم کلاس بزارم رفتم جلو خونه ام پره آدم خواستم بگم فوت پسرخالتو تسلیت میگم هول شدم گفتم فوت پسرخالتو تبریک میگم خونه رفت روهوا ازخنده همه پخش زمین شدن منم از خجالت بدوبدو رفتم اتاق خواب درم قفل کردم دیگه تااخره شب بیرون نیومدم😢😢
داییم تعریف میکرد مراسم ختم ی بنده خدایی دعوت بودن با دوستاش میگه روو آگهی ترحیم اسم فامیل طرف میرزا قاسمی بود که ی نوع غذای شمالیه حالا میگه هی یادم میومد با دوستام کنترل کردیم خیلی خودمونو خدا بیامرزتش
یکی از دوستامم تعریف میکرد رفته بود روضه خانم جلسه ای بعد روضه اولش که همه حسابی گریه کردن گفته حالا برقارو خاموش کنید میخوام ی دهن آذری بخونم
میگه اینو نگف توو اون سکوت برقا تا خاموش شد صدا پخ خنده های کنترل شده رو نمیشد ساکت کرد
مگه کنسرته ی دهن آذری بخونی
خودم که یادم نمیاد ولی یه همکاری داشتم وقتی تو کارخونه شیشه دوجداره کار میکردیم برای هر سوراخ اسپایدر یه اجرتی میگرفتن این با مسئول پروژه سر تعداد سوراخها و اجرتشون به مشکل خورده بود پشت تلفن بهش میگفت آقای مهندس من سوراخام رو شمردم شما هم برید سوراخاتون رو بشمارید مطمئن باشین تعداد سوراخهای من درسته سوراخهای من از شما بیشتر بوده باید پولشو بدید.. تا یک هفته تو چشم هم نگاه میکردیم میمردیم از خنده.
یه بار خالم زنگ زده ارایشگاه نوبت بگیره بعد زنه گفته خانوم کارتون چیه.حالا منظورش اصلاح بوده یا کوتاهیی بعد خاله ی من گفته بندا کارمنده اژانس هواپیمایی هستممم😂😂😂😂😂😂زنه ترکیده از خنده خالمم گوشی را قطع کرده از خجالت😂😂😂😂😂😂
اوایل نامزدیم بود. تازه شماره مادرشوهرمو ازش گرفته بودم. یک ماهم نشده بود نامزدیمون. بعد تو تل برام یه شعر فرستاد منم رفتم تو این کانالام نخونده همینجوری یه دوبیتی از خیام براش فوروارد کردم. بعد که فرستادم رفت خوندمش، مفهومش این بود که تویی که انقد پستی تو این دنیا مواظب باش چون مردنت نزدیکه و همچین چیزی😐😐😐 زنگ زدم شوهرم گفتم بره پاکش کنه اونم گفت دیده دیگه عیب نداره حالا. بعد ده بار براش معذرت خواهی فرستادم و اونم گفت نه خواهش میکنم اشکالی نداره. خیلی بد شد خیلی. مادرشوهرم خدایی خیلی زن خوبیه خدا حفظش کنه.
