امروز باهاشون رفتیم یه پاساژ که شهربازی سرپوشیده داشت
بیرون بستنی خوردیم
اما باز میگه فردا ببریدم بیرون و خالم بهش گفت بشین فردا درستو بخون یه کم تا پس فردا بتونی بری مدرسه کلی داد و بیداد راه انداخت با خالم که اصلا نمیخوام برم مدرسه و میخوام برم ببخشیدا شرمنده ج... بشم چیکار دارید شماها؟؟
اینقدر عصبی شدم از دستش که سردرد شدم