خانوما یه چیزی بگم
من که بخاطر فسقلیا عمرااااا بیرون نمیرم زیاد
تازه اونم چی اول صبح
بعد امروز صبح دیدم دم ورودی پارکینگ یکی یه چندتا کیسه زباله گذاشته
بعد گفتم شاید واسه کسیه از شب قبل گذاشته گفته همراهم میبرم
تا اینکه دو سه ساعت پیش همسایه مون از سرکارش برگشت زنگ واحد مارو زد که پاشو پاشو بیا
وای همینکه در رو باز کردم متوجه صدا شدم
جریان از این قرار بوده یکی از همسایه های خیابون اصلی مون
میره کلی خرج میکنه واسه خورد و خوراک که خانومش خونه نیست خلاف کنه
یهو خانومه زنگ میزنه میگه برمیگردم اونم تموم اون چیزایی که خریده رو پلاستیک پیچ میکنه میزاره داخل کیسه زباله دم پارکینگ که فکر کنن آشغاله بمونه بعدا ببره بالا و مهمونی رو کنسل میکنه
که زهی خیال باطل
خانومه از بوی عطر ساطع شده داخل خونه میفهمه پا پیچ میشه
از همون دیشب خونه شو میگرده دنبال یه رد
یهو آقاهه دست و پاشو گم میکنه و شکش بیشتر میشه میاد واگن زباله هارو نگاه کنه که متوجه اون کیسه های منظم و مرتب میشه دم ورودی پارکینگ ما
خانومه فکر میکنه یار غار اون نامرد توی این ساختمونه تموم دکور پارکینگ رو میاره پایین کرکره و..
وای من اونجایی رسیدم که تموم محتویات داخل اون کیسه هارو پرت میکرد سمت شوهرش و فحش نثارش میکرد
لباس زیر و پد و چیپس و کرانچی و.. میریخت زمین
از ظهر اعصاب و روانم بهم ریخته چقدر دنیا جای بدی شده 😔😔
خیلی چیزا دیگه عادی شده
خیانت
فحاشی
ریختن آبرو
تهمت زدن
دزدی
دروغ
و..