بچه ها من با نامزد خواهرم خیلیییی صمیمی هستمو رابطمون خواهر برادریه بعد تا دو سه روز پیش همه چیز خوب بود شوخی میکردیم چون هردومون با جنبه ایم بهد دو سه روز پیش برگشت بهم پیام که میداد وسطاش گفت یه گله هم ازت دارم اما الان وقتش نیست بعدا میگم اصرار کردم نگفت تا فرداش فکرم مشغول بود همه چیزایی که ذهنم میرسید گفتم بهش اما گفت نه اینا نیست و هروقت صلاح بدونممیگم منمادمیم که با علامت سوال نمیتونمبمونم به خواهرمم نمیتونمبگم بپرسه حریان چیهبعد فقطیه جا اخر حرفام گفتم شوخی کردم نوشت
شوخی
شوخی چیز جالبیه
بعد حس کردم از یه شوحی گلایه داره گفتم واضح بگوچته نگفتو رفت بعد از اون حضوری همو دیدیم رفتارش نرمال بود جلو خانواده کممحلیو دلخوری نبود هر چیم چتمونو بالا پایین کردم چیز نامناسبی توش ندیدم فقط یکی دومورد تو حصوری دیدم نطرشو در مورد چیزی مبگفت بعد من تا تایید میکردمنظر خودشو پس میگرفت به خواهرم مبگفت تو نطرت چیه همون کارو کنیم نمیفهممش اصلا اگه باز اصرار کنمبگه بدش میاد تزم عصبانی میشه نمیخوام رابطمون خراب شه دوست داریم همو نمیخوام کدورت بینمون باشه نگممم چند روزه فکرم درگیره تمرکز ندارم