از خودم میترسم
مثل کسایی شدم که انگار می دونن مرگشون نزدیکه به چه کنم چه کنم افتادن
دیشب استغفار ۷۰ بندی امام علی رو خوندم
انقدر با هر بندش اشک ریختم که دیگه نایی برام نموند
با هر بندی که میخوندم دونه دونه گناهام مدنظرم می اومد
همش هم تو ذهنم میگم مگه میشه خدا به همین راحتی بعضی چیزارو ببخشه
انگار شیطون میخواد منو از رحمت خدا نا امید کنه
حالا جالبیش اینه من اصلا آدم مذهبی نبودم
یعنی قبلا به ائمه علاقه دارم ولی اصلا اهل نماز و این صحبت ها نبودم
نمی دونم چی شده اینجوری شدم