دو ماه با یه پسره چت میکردم اوایل خیلی خوب بود ولی از یه جایی به بعد سرد شد،یه جاهایی باهاش عین خودش برخورد کردم ولی انگار متوجه نبود دیگه پیامامو خیلی دیر جواب میداد،رابطمونم معلوم نبود چیه ولی من خیلی وابسته شدم چند روز پیش خیلی از رفتاراش خسته شدم بلاکش کردم ولی دارم روانی میشم اونم بلاکم کرده،امروز دیدم آنفالومم کرده خیلی ریختم به هم چیکار کنم😔😔😔
نمیخواستم درگیر بشم واسه سرگرمی بود ولی شدم متاسفانه
افرین تو خودت هم میگی سرگرمی.. اونم براش سرگرمی بودی.. بزار یه چیزی برات تعریف کنم شاید مرحم دلت شد و دیگه سراغ این چیزا نرفتی چونکه منم یه مدت درگیر این چیزا بودم الان پشیمونم که زود رفتم سراغ این جیزا چون غیر از ضربه زدن ب خودم هیچ سود دیگه ای واسم نداشت... یه نفر تعریف میکرد که تو دوران مدرسه یه همکلاسی داشت که اون همکلاسی میشه رفیق صمیمیش بعد خلاصه که این دانش آموزه اوضا مالیشون زیاد خوب نبوده و دلش یه بسته جعبه مداد رنگی 12 رنگ میخواد و همیشه حسرت میخورد ک نمیتونه بخره خلاصه که رفیق همون پسره یه قلک داشته که داشته تو قلک پول تو جیبی هاشو جمع میکرد که واسه خودش دوچرخه بگیره روزا میگذره و روز تولد اون پسری ک مداد رنگی میخواست فرا میرسع این پسر هم میره قلکش رو پاره میکنه و با گول تو جیبی هاش برا همکلاسیش مداد رنگی میخره و اونو کادو میگیره و میره تولد و همش با خودش میگفت الان حتما دوستم خیلی خوشحال میشه از اینکه به ارزوش رسوندمش و مدادرنگی مورد علاقه اش رو واسش گرفتم بعد نوبت باز کردن کادو ها ک میرسه کادوی اون بچه ها اونقدر گرون قیمت و خوب بوده که اون پسر به راحتی و به سادگی از اون جعبه مداد رنگی میگذره و فقط واسه اون گرون ها خوشحال میشه و از اونی که براش مداد رنگی گرفته حتی تشکر نکرده.. با اینکه اون پسر قلکش رو به خاطر همکلاسیش شکوند... قلب تو هم مثل همون قلکه هست نذار هر کسی که از راه رسید قلبتو بشکنه..... امیدوارم موفق باشی ببخشید طولانی شد