قرارع گرگان زندگی کنم
حقیقت با شوهرم اتفاقی دوست شدیم
دیگ یهویی همچی جدی شد
درسته عشق باعث شد از همچی بگذرم ولی گاهی وقتا دلم میگیره
از اینک اگ با یه گیلانی ازدواج می کردم همه کار می کرد بلاخره خب بیشتر واسه عروس ارزش قائل میشدن
ولی خب اینا خیلی خشکن
اصلا هم عروس دوست نیستن
من عروس سیستانیا شدم زابل البته اومدن شهر ما زندگی میکنن سالهاست برحسب شغل پدر همسرم . عروس از خود نمیدونن و من پدر همسرم همیشه میگفت عروس دختر مردم حتی نباید بگی یک لیوان آب بده دستت . من هر هفته دوران عقد بدون کادو نمیذاشت پدر شوهرم حتی چیزا کوچیک مثل روسری و... کلا خشکن ولی آدمای خوبین .
من مشهدی هستم خانواده همسرمم سالهاست مشهد زندگی میکنن و ریشه اصلیت به زابل برمیگرده . چی بگم والا بعد ۱۳ سال من برمیگشتم قبل نه ازدواج نمیکردم چون هر کسی بایدبا فرهنگ و آدمای شهر خودش ازدواج کنه آدمای خوبین نه که بد باشن ولی خشکن مراسمات ما به جا نمیارن ساده میگیرین شاید هم چون با شهر دیگه وصلت کردن سو استفاده کردن خانواده همسر من یک پشیمون هستم بزرگ در نظر بگیر
دقیقا منم همینطور اره درست میگی
من خوشم نمیاد ازشون
چون واقعا برای عروس ارزش قائل نمیشن
پدر شوهر من شب خواستگاری تا نشست گفت من طلا نمیدمااا
کلا دوست ندارن برای عروس کاری کنن یا خرجی
و این دوسالی ک عروسشونم هیچی برام نکردن
منم اگه برگردم عقب هیچ وقت چنین انتخابی نمی کردم
واقعا نظر شخصی من راجب سیستانیا اینه که واقعا ادم های خشک با عقاید خیلی قدیمی
و همینطور واقعاااا خسیس
یعنی دقت کردم همشون همینن
