دو شب پیش که رفتم حرم یه پیرزن افغان اومد جلوی من جا زد تو صف چایخانه حرم بودم،بعدم که بهش اعتراض کردم شروع کرد به داد بیداد دختر پشت سریم که فهمید گفت حق الناس به گردنته جا زدی پیر زنه با جلویی خوش هم دعواش افتاد اونقدر سلیطه بود که آخر دعوا یه سیلی محکم 🤐🤐🤐🤐🤐🤐🤐زد به خودش تا ما بهش هیچی نگیم ،داداشم میگه باید از صف مینداختینش بیرون