سلام دوستان صبح همگی بخیر خواهش میکنم تا آخر بخونید 😔
۲۷ سالمه ده ساله ازدواج کردم یه دختر بچه دارم که ماه بعد میره تو ۸ سال امسال کلاس دومه
ازدواجم به خواست خودم نبود بابام برام تصمیم گرفت
خانوادم داغونن ، بابام اخلاق درست و حسابی نداره چند بار با شوهرم سر چیزای الکی دعوام شده و عین احمقا رفتم خونه بابام تا گیریم طلاق بگیرم و مثلاً برم با کسی که دوسش دارم ازدواج کنم چون تاحالا تو زندگیم طعم عشق رو نچشیدم 😔 ولی خب میدونم هم زندگی بعد از طلاق برام جهنمه هم نمیتونم دخترمو ول کنم هم دلیل قانع کننده برای طلاق ندارم ، شوهرم اخلاقش خوبه دست بزن نداره اعتیاد نداره حقوقش دست منه هر کاری بگم میکنه ، دخترمو تو مدرسه خصوصی ثبت نام کرده با این که اجاره نشین هستیم ولی میگه میخوام بچه آینده داشته باشه ، مسئولیت پذیره دهن بین نیست ، از نظر رابطه زناشویی و اینا هم خوبه هیچ مشکلی نداریم ، منو خیلی خیلی دوس داره هرروز تکرار میکنه هرروز بهم میگه دوست دارم ولی منه خر به زبونم نمیاد بهش بگم چون واقعاً از ته دل دوسش ندارم چون انتخابم نبوده ، دخترم بهمون میگه من آبجی یا داداش میخوام من چون شوهرمو دوس ندارم بچه نمیارم ، یه بار شوهرم گفت دخترمون تنهاست بچه بیاریم گناه داره همه خواهر برادر دارن مال ما تنهاست ولی من جوری جبهه گرفتم که دیگه جرأت نمیکنه به زبون بیاره ، تو این گیر و دار هم خواهرشوهرم فرت و فرت حامله میشه و دخترم روز به روز بدتر میشه
به نظرتون چیکار کنم؟