بچه ها پسره یه جلسه اومده خواستگازی بعد فرداش برای اشنایی زنگ زدن تلقتی صحبت کردن بعد
خواهارم گفته نعیار های ازدواجت چیه
پسره گفته خوشکلیه اولیش
بعدش یکم از ایت ور اون ور حرف زون به خواهرم گفته برو باشگاه
یا گفته مامان بابای من کشاورزن وقتی رفتیم خونه مانانم اینا تو کلرای خونه باید به مانانم کمک کنی
منم زنگ زدم با ماملنم صحبت کردم گفتم پسره نیومده اینجوری میکنه
مثلا نمونش خواهر شوهر خودم پسره اولش ازدواج کردن اول گفت برو باشگاه بعدشم گفته سین ه هات اویزونه برو عمل ون موهاتو رنگ کن ابروهاتو درست کن
اون ابجیه منو اون طور که هس پسندیده چرا گقته برو باشگاه شرط میزاره زیبایی ملاکمه شاید فردا صورخ خواهرم یه چیزیش شد زیبایشو از دست داد اون وقت چیکار میکنه؟؟
بعد مامانم عصبانی شد نه تو داری قضیه رو بزرگش میکنی و اینا بعدش گوشبو گذاشت رفت