مهمونی بودیم صفحه 4 | تبادل نظر نی نی سایت

مدیر

عضویت: 1396/05/04

تعداد پست: 840

سلام دیشب خونه خواهرم مهمونی بودیم همه چیز عالی بود زنداداشم زودتر رفته بوده گفته بده کمک کنم اینم گفته برنج رو پاک کن بعد اون تمیز پاک نکرده.بعد من دیسب برنج کشیدم تو دیس دیدم دونه های مشکی دوسه تا هست که میگن واسه موش به مادرم اروم گفتم منو مامانم نخوردیم. ولی بقیه خوردن

1396/05/21

12:47

1 نفر لایک کرده اند ...

اظهار نظر

مشاهده افراد آنلاین

blue_rose7571

عضویت: 1396/03/14

تعداد پست: 9325

دلم برای عروس بیچاره سوخت شما هم دقیقا مثل آدم شوهرای من پر توقعین هر کاری عروس بکنه بازم طلبکارین ...

اره دقیقا منم تصور کردم اعصابم بهم ریخت

عزيزان❤اگه ممکنه لطفا برامون يه دونه صلوات بفرستين که هرچه زودتر بتونيم خونه بخريم🙏😍ممنون دوستاي مهربونم❤😍 یبار مهمون داشتیم. سر سفره بابام اومد سالاد تعارف کنه. گفت :بفرمایید کالاد ساهو 😐 ما😳 کالاد ساهو😎 بابام😨 من 😁 آخرشم يکي زد پس کله ي من، رفت بيرون🤣🤣 ❤ خداي من، چقد دلم يه خونه ي نقلي ميخواد که مال خودمون باشه،کمکمون کن،دستمونو بگير.ازت ممنونم که هميشه هوامونو داري.دوستت دارم خداي مهربونم❤

1396/05/21

14:15

0 نفر لایک کرده اند ...

gandomm

مدیر استارتر

عضویت: 1396/05/04

تعداد پست: 840

وا چه حرفایی میزنید .خب خواهرم تاکید کرده اشغال داره برنج. گفته خیالت راحت تمیز تمیز. بعد از تو برنج نه یکی شش هفتا اومد بیرون بعد خوا6رم برنج ایرانی گرفته بوده از شمال به مقدار زیاد

1396/05/21

14:35

0 نفر لایک کرده اند ...