من 3 ماهه اومدیم سر زندگیم تو شهر غریب هستیم
با شوهرم هیچکس رو نداریم اینجا
از خانواده هامون 3 ساعت فاصله داریم
الانم که تابستون شروع شروع و روزگار داره بلندتر مبشخ بیش از حد حوصلم سر میره
خیلی هم دلتنگ خانوادم میشم همش تو فکرشون هستم
شماها تو شهر غریب چطوری می گذرونید؟؟ دلتون برا خانواده هاتون تنگ نمیشه ؟؟