بچه ها من داشتم درباره چگونه عاشق خدا شدن تحقیق میکردم سوال و پرس جو و این میون اتفاقس با ی آقایی مذهبی آشنا شدم خیلی خشک رسمی پیام میداد خدایی خیلی آگاهیش بالا بود منو ب تفکر عمیق وا میداشت و جواب سوالای منو داشت این برگشت گفت منو تو نامحرمیم دیگ حس خوب ندارم ب صحبتمون منم گفتن باشه اگر حس بد میگیرین منم راضی نیستم مکالمه رو تموم کنیم بعد برگشت گف یه راه هست راه شرعی اسلام خوندن خطبه محرمیت بین دونفر گفتم چطوریه گفت میخونیم محرم میشیم و دیگ صحبتامون بدون نگرانی و استرس گناهه منم گفتم باشه بخونید خوند و بعد گفت قبوله منم گفتم بله بعد تازه گفت اجرت المثل میخاد ینی مهریه مثلا 😐 بعدم گفت صلوات میزارم بگید چن تا گفتم۲۰ تا.
حالا زرتی برگشت میگ همه چی دیگ آزاده حتی اون چیزا . من انقدر حالم بد شد کهههه استرس گرفتم اصن نمیدونم 😭😭😭😭😭😭چرا شانس من اینه چرا ی آدم خوب میخوره ب مستم کمکم نمیکنه تهش میخان از اون چیزا حرف بزنن