مانتو جدید خریدم بعد متوجه شده میدونس مانتو تابستونی ندارم
گفت عه چند خریدی گفتم یک و دیست پنجاه تو آشپزخونه صبونه میخوردم خونه اونا بودم
اونم بل دخترش پذیرایی بود خودم شنیدم گف دروغ میگه ۱ اینا همین گرفته
خب من مگه بیمارم کم و زیاد بگم
در کل خیلی حرصم گرف هیچیم نگفتم
حالمو بهم زد خودش انقدر دروغ میگه فک میکنه همه مث خودشن
خط آخر جواب خودتو دادی دیگه
اهمیت نده بهش
جزئیات نگو بهش بپیچون
چ باحال مادرشوهرت ولش کن
۲۵۰ چیه ک مثلا دروغ بگی
مادرشوهر من بود میگفت بازار لته فروشیا ۱۰۰تومن میدن
ولش کن
کافر همه را به کیش خود پندارد ..... خودت میگی خودش دروغگو هست .
باز خوبه به همین حرف بسنده کرد ما دوهفته پیش با مادرشوهرم رفتیم بازار من اصلا قصد خرید نداشتم یه دفعه شوهرم یه مانتو دید خوشش اومد گیر داد بخریم مانتو ۳۵۰ بود مادرشوهرم هی میگفت گرونه ارزونتر پیدا میکنیم از دست شوهرم میکشید نمییذاشت بخره آخر با دعوا شوهرم خریدش
کافر همه را به کیش خویش پندارد ...
به لابیای مینورت، ول کن
من همیشه کسی ازم قیمت بپرسه میگم تو اتاق پرو بودم شوهرم حساب کرد نمیدونم
شوهرمم میگه یادم نیست چه سوالا از ادم میکنین
اصلا این مادر شوهرا اعجوبه ان...عقده های مادر شوهر خودشون سر عروس خالی میکنن
اصلا چیزی میخری نزار کسی بفهمه و بگو مال قبلنه خریدم یادمم نیست چند خریدم
خوب چرا اینقدر دقیق میگید
مثلا بگید حدود یک تومن یا دقیق یادم نیست فکر کنم .... بوده؟
چی میشه ؟
دوبار اینجوری بگید بعد نمیپرسن
