2733
2734
عنوان

گفت طلاهاتو بده ببرم امامزاده تبرک کنم😂

| مشاهده متن کامل بحث + 1362 بازدید | 78 پست
😕😕😕ینی نشسته ب امیداینکه بیاره😳😳 این دیگه خیلی پرته ک نرفته شکایت کنه

تا چندروز منتظر بود

به شوهرشم هیچی نگفت

که شوهرش دید نگرانه پرسید چی شده اینم مجبور شد بگه

یه شب ما دیدیم صدای جیغ و داد میاد 

شوهرش فهمید قیامت کرد

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید

تا چندروز منتظر بود به شوهرشم هیچی نگفت که شوهرش دید نگرانه پرسید چی شده اینم مجبور شد بگه یه شب ...

بگید بره شکایت حتما کنه😥انشالله پیداش کنن این مدل دزدی خیلی زیاد شده 

فقط 22 هفته و 5 روز به تولد باقی مونده !

1
5
10
15
20
25
30
35
40

داستان تخیلی خنگ‌داریم نه تا این حد

لطفا اگر تو تاپیکا شمارو ریپلای کردم یا از شما سوال پرسیدم جواب منو بدید وقتی مخاطبم شما نیستین و میاین با ریپلای تون جنجال به پا میکنید فاقد شعور هستین✌️📿😌
آره طلای عروسیش بوده بیچاره

بهش بگو بره شکایت کنه ، شاید دزده رو گرفته باشند ، شاید دزدی مشابهی کرده و اونجا گیر افتاده ، شاید خدا به سادگی اش رحم کرد و طلاهاش پیدا شد! 

کنار میای، کنار میایی، کنار میایی، بعد یه روز می بینی دیگه نمی تونی کنار بیایی، از همون کنار می زاری می ری!

مادرِزنداییم بنده خدا فوت کرده البته 

چند سال پیش یه خانمی میاد جلو درشون میگه تشنمه و ...بعد حرف میزنن میگه من کارمند کمیته م تو به من اب دادی من برات وام جور میکنم الان 

خونه ش سمت نازی اباد تهران جای قدیمیش بودن 

هیچی دیگه میره داخل 

این حاج خانم یه عاااالم طلا داشت 

خدارحمت کنه پسرشم طلا فروشی داشت 

هیچی دیگه خانمه میگه حاج خانم الان همکارام میان ببینن اینقدر طلا داری بهت وام کمیته رو نمیدن زود طلاهاتو دربیار بذار کمد 

اینم در میاره جلو چشم این میذاره کنار 

تا میره چایی بیاره 

میاد میبینه طرف در رفته و همه رو برده 



به بچه م فکرمیکنم،به حس بارداری ، حس شیر دادن به یه تیکه از وجودخودت و عشقت ، حس نفس کشیدن های ریز ریزش تو بغلم خیلی اوقات تو درونم حمل میکنم . با خودم میگم خدایا میشه من بچه خودم رو ببینم!  🌷   دوستان گلم این امضای من بود سالها ...بعد معجزه خدا رو دیدم دلتون خواست سر بزنید به تاپیک خاطره زایمانم ...امیدوارم خدا به هر کس دلش میخواد به حکمت و مصلحت خودش ببخشه...🥰
2706
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687