هفته قبل هورمونام بهم ریخته بود اعصابم داغون بود
شام یه جایی دعوت شده بودیم ،من آماده شدم
بهش گفتم بریم ؟
سرش تو لپتاپ بود گفت صبر کن کار دارم
پنج دقیقه شد دیدم همینجوری میخ لپتاپه رفتم محکم لپتاپو بستم 🤦🏻♀️🤦🏻♀️🤦🏻♀️🤦🏻♀️🤦🏻♀️
اونم هیچی نگفت فقط اروم نگام کرد
دیگه همونجا بغلش کردم و گریه کردم 😂🤦🏻♀️
حالم بد بود دوستان بددددد
و خیلیییی دلم براش سوخت ، بیچاره هیچی نگفت