رفتیم طلا فروشی چون خیلی خسته بودم خیلی گشتیم من گردنبند مثل سرویس تراش میخواستم اما هرچی گشتم تکی نمیدادن آخرش رسیدیم این طلا فروشی یکم خوشم اومد بعد چون بارون اومد برق رفت نشد خوب نگاش کنم بیعانه دادیم قبل قطعی برق... سه ساعت پیش آوردمش اما اصلا دوسش ندارم تو ماشین هم دعوان شد با شوهرم حالم بده