تو یک جمعی منو دوتا از دوستان صمیمیم بودیم حالا یکیشون باهام صمیمی تر بود
و اون یکی با دوست پسرش
به من گفت بیا تورو با یکی از دوستام اشنا کنم... خیلی پولداره پسر خوبیه و اهل دختربازی نیست چون همه دخترا بخاطر پول میرن سراغش اینم بدش میاد
و نمیدونم فلان پورشه که این داره تو ایران ازش دو سه تا بیشتر نیست و این حرفا ... منم جدی نگرفتم اصلا و چیزی نگفتم
ولی همون دوستم که صمیمی بودیم خیلی باهم، فوری قیافش برگشت و گفت پس چرا بیاد با کیمیا دوست شه؟ اونم جلوی اون یکی دوستم و دوس پسرش
حتی یکبارم یه خانوم تو خیابون ازم خواستگاری کرد، من فورا کردم و اینم پیشم بود. بعد که خانوما رفتن گفت حتما پسرش معتادی چیزیه که اینطوری براش میخواد زن بگیره
جالب اینکه خودش شدیدا ازدواجی بود و همه خواستگاراش سنتی بودن و ندیده بودنش اونوقت من حتی یدونه خواستگارم راه ندادم، اونم سنتی ...