2737
2739
عنوان

نفرینم کرد خیلی خیلی ناراحتم💔😔

156 بازدید | 6 پست

وقتی بهش پیام دادم ازش خاستم منو ببخش و حلال کن با خیال راحت بمیرم بهم گفت نه میبخشمت بلکه نفرینت میکنم بهم گفت وقتی تو می‌دونستی من شرایط ازدواج ندارم وقتی بهت گفتم نمون برو گفتی برام ازدواج مهم نیست خودتو دوس دارم موندی ادامه دادی یهو برات ازدواج مهم شد یهو اخلاقت با یه خاستگار عوض شد هی بهت میگفتم صب کن هم من هم تو کار درآمد حسابی داشته باشیم بهم برسیم گفتی نه هی اومدی گفتی خاستگار فلان بهمان گفتی خاستگار ازدواج کم من نگران آینده م بهم گفت این چجور دوست داشتن عشقیه من گزینه نبودم که بین من اون دودل شدی اینقد بهت محبت و توجه کردم فکر کردی وای دارم فرصتامو از دست میدم خیلی بهم حرف زد خیلی،ابراز علاقه شروع رابطه مون با من بود اون راستش گفت شرایط ازدواج ندارم نمون برو ولی من موندم فک کردم میشه ولی واقعا نمیشد تازه وکالت قبول شده بود میخاست قضاوت شرکت کنه تک و تنهایی داشت از صفر با کارگری کردن درس خوندن یه زندگی صفر درست میکرد خانواده ش هم بهش نمیتونستن کمک کنن رابطه مون حدودا ۷ماه طول کشید بهم گفت وقتی می‌دونستی نباید میموندی منو امیدوار میکردی حالا برگشتی دنبال چی هستی ببخشمت حلال ت کنم؟گفت من چجوری دوس داشتن دختر دیگه یی رو باور کنم وقتی تو اینکار کردی دیدی برات نمیصرفه پیچیدی به بازی گفتی زود ازدواج میکنم چرا بعد ۵ماه برگشتی کی چی؟چیو ببخشم گفت از هرکس انتظاری داشتم ولی تو بهم ثابت کردی دخترا همتون همینین یه موقعیت بهتر گیر بیارین رفتین گفت تقصیر من باهات روراست بودم باید باهات جور دیگه مث کاری که پسرای دیگه سر هزارتا دخترا میارن ولشون میکنن میاوردم ولی تو چکار کردی گفت من میومدم بهت میگفتم مامانم یه دختر کارمند بانک خوشگل فلان پیدا کرده تو خودت ناراحت نمیشدی نمیگفتی این چجور عشق و علاقه یی گفتم امیدوارم منو ببخشی گفت زمان مشخص می‌کنه تو زندگی ت خوشبخت میشی یا نه گفت من نمیبخشمت نه حلالت کنم دوماه بعد کات باهاش با همین خاستگار عقد کردم 


ولی شروع زندگی م با با آه و ناله و نفرین دل شکستن یکی دیگه شروع شد


وقتی فهمیدم چقد حالش بود بغضم گرفت با بغض ازش خداحافظی کردم


دلش شکست خیلی بدهم شکست همه چی تموم بود قدبلند خوشگل باهوش برام وقت میذاشت بهم محبت میکرد توجه میکرد احترام میذاشت دوسم داشت کاش بد بود کاش خیانت میکرد ولی اینقدر ازم ناراحت بود منو نبخشید و حلال نکرد بهم گفت هرصبحی که بیدار بشم نفرینت میکنم ۲۷سالش بود یه سال ازم بزرگتر بود


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

2731

فکر نکنم این ازدواجی بوده باشه. آخه شوهر من وقتی اومد، راحت گفت من هیچی ندارم! اون نیومد به تو میگفتی ندارم ولی خواستگاری می کرد، شما باهاش ازدواج می کردی قطعا. 


این حرفها هم که زده، من بیشتر بهش شک کردم. خوشم از حرفاش نیومد.

البته شما هم نباید معذرت خواهی می کردی. چون اون که دنبال ازدواج نبوده...‌‌خودش گفته . پس دیگه چیو ببخشه؟!!! نمی‌فهمم اصلا  

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687