با مادر شوهرم تو یه اپارتمانیم هر وقت مهمان میاد هر چند روزم که باشه ناهار و شام میفرسته خونه من خودشم میاد هم میخوره هم میبره میگه برا فردام یا بعضی شبا که شوهرم میاد بی دعوت پا میشه میاد و تازه بعدم گله میکنه که فلان چیز هوس کرده بودم اون شب خونتون کم بود
حالا من فردا تولدمه ، یهویی امروز گفت که خواهر شوهرم و پسرش قراره از راه دور (ترکیه هستن ) پاشن فردا شب بیان و یک ماه بمونن 😏
ما فردا شب به خاطر تولد من خونه خواهرم دعوت بودیم اصلا انگار میخوان تولد منو خراب کنن
بعدشم گفت من که یخچال خالیه مثل کف دست صافه گذاشتم اینا برن بعد خرید کنم 🤪 (یعنی میخواد بگه شام و ناهر خونه شماییم من وسیله ندارم غذا درست کنم )
زنگ زدم یه شوهرم گفتم بهش گفتم مادرت چرا انقدر منو مثل کلفت و آشپز ها میبینه کلی داد زدم سرش اون فقط آخرش گفت جدی نگیر حرفای مادرمون خودمون مدیریت میکنیم