تاپیک پیشم این همه هی دو دلم بودم دانشگاه برم یا نمایشگاه کتاب
مامانم گفته بود اول میره بانک بعد یه سر میاد خونه منم تصمیمو کرفتم خوش حال شدم ک پاشم برم نمایشگاه کتاب
حالا زنک زدم میگ تو راه تهرانیمممم
واییی من میخواستم برم
از دیشبه دارم فک میکنم
داداشمم نبود با مامانم تهران گردی میکردیم اه دارم گریه میکنم
از الان تا شش باید برم تنها دانشگاه
نتیجه اخلاقی وقتی میخواید یه تصمیمی بگیرید زود بگیرید تا دیر نشده بعدا مشکلای بزرگ تر دیک راه حلی ندارن