من ده سال پیش فکر نمیکردم چنین جایی از زندگیم وایستاده باشم... اما حدود 50 درصدش یا شایدم کمتر قابل پیش بينی بود یا بهتر بگم فانتزی و آرزوی ذهنیم بود
مثلا از بچگیم فانتزیم این بود که شوهرم پسر عموم باشه شد
یا وقتی نوجون بودم از ی خونه خوشم اومد الان دارم داخل همون زندگی میکنم
بنظرم فکر کردن ب آرزوها ب تصورات میتونه ب رسیدنشون کمک کنه
خدا رو چ دیدی شاید قانون جذب و کائنات راست بود