من از شوهرم خیلی پنهان کاری میکنم شوهرم با بیرون رفتن من مخالفه اما وقتی سرکاره من با دوستام کافه میرم آدم بددلیه حتی نمیزاره بازار برم با دوستام میرم کفش میخرم میاد میپرسخ از کجا خریدی ؟ میگم مامانم از بازار برام گرفت کلا خانوادشون این مدلیه زنو محدود میکنن ولی من چون خلا عاطفی دارم و خیلی خوب میتونه بهم محبت کنه و نیاز جنسیمم رفع میکنه ( خانواده به شدت داغونی داشتم که هرگز احساساتمو درک نمیکردن با مادرمم همش دعوا داشتم تو خانواده ما بددهنی پدر به مادر و وفحاشی پدرم عادی بود اما من چون حساس بودم نمیتونستم تحمل کنم) دیگه از خانواده جدا شدم و برای رفع نیاز عاطفی و جنسی ازدواج کردگ الانم روند زندگیم همینه که گفتم با شوهرم اختلاف عقیده دارم و مجبور به دروغگویی مداومم از این وضعیت اسف باز خستم لطفا کمکم کنید با شوهرمم نمیشه حرف بزنم ادم منطقی نیست
عزیزم خیلی کار خطرناکی میکنی ، خودش میبرتت بیرون ؟
یا میزاره با مامانت بری ؟
فقط میتونم بگم عاقبت خوبی نداره
اما راحلی هم ندارم برات
شغل یا تحصیلات داری ؟
اولش اینا رو باهاش مطرح کردی ؟
بدترین کار ممکنه واقعا هیچ دلیلی هم نمیشه برای دروغ وپنهان کاری اورد اینکار عاقبت خوبی نداره
راهکاری ندارم
اگه بفهمه چی؟
دیگه هیچ وقت باورت نمیکنه...
بزن به در روضه خونی
که من توی خونه پوسیدم
میخوام با دوستان متاهلم ماهی یکبار بیرون برم
دارم افسردگی میگیرم
بدون اطلاعش کاری نکن اگرنه کم کم میشه مثل فیلم ملی و راه های نرفته
اگه بفهمه شاید فکرای بد کنه درباره تو
خورد خورد از مسیر های کوتاه شروع کن و بهش بگو
اون موقع هایی ک میبینی نرمه بگو بهش
خب به این فکر کنید که اگر روزی متوجه بشن چه تهدیدی در انتظارتونه،قطعا محدودیتاتون بیشتر میشه.کارهایی که شما انجام می دید نوعی مُسکن هست درمان نیست.
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
