2752
2734
عنوان

پنهان کاری از همسر کمکم کنید

| مشاهده متن کامل بحث + 3887 بازدید | 191 پست

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید

عزیزم ببین باارامش ذره ذره برو جلو اصلا این پنهان کاری فایدع نداره باید حس اعتماد پیدا کنه ایشون شاید ب واسطه شغلش ب واسطه خوانواده اش اینحوری شده شما باید بیاد دستت ببینم ب چه طریقی میتونی حساست ازش بگیری و اینکه زیاده روی نکن در بیرون رفتن ،سعی کن بیشتر باخودش بری تا وقتی ک عادی بشه براش

و اینکه اسی حالا تا جایی که میتونی رفیق بازی نکن

رفیق عاقبت خوبی نداره جز یک یا دو نفر که سالهاست شناختیشون

با خواهرت یا خواهرشوهرت برو بیرون

و لاس های اموزشی و ورزشی برو

برای مایحتاج هم از سوپری سر خیابون خرید کن. کفش و اینام با خودش یا خواهرت یا مامانت برو

***عزیزانم لطفا در تاپیک های ختم و حاجت روایی ها تگم کنید. یک دنیا سپاس برای مهربانی شما ***
نفهمیده بهم اعتماد دارم خودم خستم از دروغ گفتن حالم به هم میخوره از دروغ گفتن مداوم

اگه فهمید چی!

نمیدونم والا... اگه نفهمه بنظرم ایراد نداره چون داره حق طبیعیتو ازت میگیره

خدایا هزاران بار شکر بخاطر نعمت زیبات🌸💗توی خونه ام یه فرشته کوچولو دارم🌸
بزن به در روضه خونی که من توی خونه پوسیدم میخوام با دوستان متاهلم ماهی یکبار بیرون برم دارم افسرد ...

میگه برو خونه بابات یه سر بزن اگه افسرده شدی . 

من میخوام برگردم، به بچگیام، به قبلاً، به گذشته، به هر جا، فقط میخوام برگردم......کاربری ۲ نفره
کدوم اول؟ من میخواستم از اون خانواده داغون که حمایت عاطفی ندیدم جدا شم چشمامو بستم رو عیباش . تحصیل ...

بزار یه چیز برات تعریف کنم شوهرم کارش یه شهر دیگه بود و ما جای دیگه ولی هیچ شبی اجازه نمیداد جایی بخوابیم من و دخترم یه شب خواهرم گفت من فردا سفره دارم دیگه همینجا بخواب گفتم نه فلانی اجازه نمیده خلاصه خاله ام گفت اون که نمیفهمه بگو خونه خودمم گفتم نه خاله دروغ نمیگم

کدوم اول؟ من میخواستم از اون خانواده داغون که حمایت عاطفی ندیدم جدا شم چشمامو بستم رو عیباش . تحصیل ...

اون موقعی که کار میکردی گیر میداد بهت ؟ یا با کار کردنت مشکلی نداشت؟

ببین یکجای دیگه میتونی کار کنی یا میتونی ازمون استخدامی بدی ؟

چون اگه شاغل بشی به هیچ عنوان محدودت نمیکنه 

عٖؒشٖؒقٖؒ تٖؒوٖؒ مٖؒاٖؒنٖؒنٖؒـٖؒבٖؒ لٖؒکٖؒـٖؒہٖؒ شٖؒرٖؒاٖؒبٖؒیٖؒسٖؒتٖؒ رٖؒوٖؒےٖؒ پٖؒیٖؒرٖؒاٖؒهٖؒنٖؒ سٖؒـٖؒ؋ٖؒـٖؒیٖؒـٖؒבٖؒمٖؒ کٖؒـٖؒہٖؒ בٖؒیٖؒگٖؒرٖؒ نٖؒمٖؒیٖؒتٖؒوٖؒاٖؒنٖؒمٖؒ بٖؒپٖؒوٖؒشٖؒمٖؒشٖٖؒؒ

عزیزم شوهرت عادی نیست که حتی نمیزاره بری بیرون 

مگه اسیری اخه ادم دل تنگ میشه 

راستش عموی من همینشکلی بود زنش حق نداشت بره بیرون 

بعد ۴۰ سال زندگی هم آخرش به زنش تهمت زد 

میدونی از غیرت و بدبینی زیاد مخش معیوب شد به همه شک داره 


ولی عجیب ترین زندگی رو داشتن 

زنعموم میگفت من کل عمرم صب تا شب خونه بودم  

تو اون تایم تماس نمیگیره؟

رد تماس میکنم پیام میدم که دارم آشپزی میکنم بعدا تماس بگیر

من میخوام برگردم، به بچگیام، به قبلاً، به گذشته، به هر جا، فقط میخوام برگردم......کاربری ۲ نفره
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687