چشمان سیاهت
گیسوان مشکی ات را یادم هست
موج موهای فرفری ات را یادم هست
شبهای پر از ذوقم برای دیدنت را یادم هست
توچه میدانی از گریه های شبانه و بی صدای من
توچه میدانی از شب بیداری های من
توچه میدانی از بغض خسته و خفته در گلوی من
زین پس می گویم روی سنگ قبرم بنویسند
یک لحظه نگاهت تا آخر عمر برایم کافی بود
هعیییی
مثل یه خیال و رویا اومدی تو زندگیم و رفتی
نمیدونم حکمتش چی بود اما خوب فهمیدم عشق چیه
به عشق تو یه نگاه اعتقاد پیدا کردم
هر چقدر میگذره یادش تو ذهنم پررنگ تر میشه
بی خبری ازش خیلی سخته خیلی
اما نا امید نمیشم
شاید یه روزی
تو این دنیا هم نشد تو اون دنیا ببینمت
نمیدونم دوستم داشتی یا نه چون دیدارمون کوتاه بود
اما به اندازه سالیان سال دوستت خواهم داشت