اخه مگه میشه امکان نداره فقط کار خودش بوده
من بخوام ب زندگی قبل برگردم
بامرگ هیچ فرقی ندارع
انقد حالم بده ک میگم هرجهنمی باشم دیگع برام مهم نیس
همش گریه میکنم میگم خدا یا منو قوی کن دلم و روشن کن قدرت بده روپاهای خودم وایسم دخترمو مثل دسته گل بزرگ کنم این روزارو ازش دربیام و فراموشش کنم
دوس دارم روزی بیاد ک بیاد التماسم کنه من واقعا حیفمه این همه ظلم و درد
بخدا خیلی دختر ساده ای هستم تو این سه سال ک جدا شدم مثل بچه پاک زندگی کردم باپدرو مادرم رفتم و اومدم
وقتی باایشون وارد دوستی شدیم
مامانم و خودش درجریان گذاشت گف من باناموس کسی بازی نمیکنم اگه قرارع چن ماه درارتباط باشیم باید پدرو مادرت درجریان اشناییمون باشه
من تواین مدت ک چکش میکردم هیچی ازش ندیدم
حتی اسممو تتو زد رو سینه اش
انگشتر طلاش روش اسم منه
ک همیشه تو دستشه
اخه من نمیتونم ذره ای ب دوس داشتنش شک کنم
این سزی فیسبوک نصب کرده بود و سرچای گوگلش چون از کاه کوه ساخته بودم برام قابل درک نبود
من شکستم بااین کارش نباید پنهونی انجام میداد
منو در جریلن میزاشت منم میگفتم اشکال نداره داشته باش
دروغ و پنهونی منو داغون میکنه 😔