هی سوال میپرسید هی میگفتم بلد نیستم باید برید پیش منشیمون هییی تکرار میکرد سوالشو میگم برو پیش منشی من سر در نمیارم از کارش ک اشتباه بگم بهت
این ب کنار مریض دیگ مریض منم نبود یه ساعت هییی میگفت بیا پانسمانمو عوض کنم هی میگفنم پرستارت اون یکی دیگست به اون بگو هیییی منو تو اتاقا پیدا میکرد هی میگفت من براش عوض کنم
باز یه همراه دیگ اومده میگه نتیجه سی تی من چی شد میگم بلد نیستم باید دکتر بخونه میگه ینی مشکل داره؟ میگم نمیدونم میگ مشکل نداره میگم خود دکتر باید بخونه
تو این گیری ازمایشگاهم خون مریضو اشتباه گرفته گفته فورااا ازمایش خون بگیر مریضم مریض من نبود ولی مجبور بودم یه دکتره اومده تیپش مث همراه مریضا بود همکارمم ک داشت با دکتر حرف میزد و خاطره میگفتن منم درگیر کارا بودم دکتره رفته پیش سرپرستار گفته اون همکار دیگم بی ادبه منم بهش کم محلی کردم بهش گفتم اقای دکتر چشم اصلا شمارو دید گفت ن همش داشتی کار میکردی گفتم حالا چطور باید متوجه حضورت میشدم تو این شلوغیا هیچی نگفت دیگ باز گیر داد به همکار دیگم ک میگفت بی ادبه
پوووووف کاش حداقل اضافه کاری اجباری نبود