این چیزا رو میشنوم دوست دارم برم کف پاهای بابامو بذارم رو چشمم
عزیزم،خیلی داغون شدم به خدا،هرروز که میرم سرکار ماشینشو جلو در خونه زنه میبینم،میخام گریه کنم من با یه بچه دارم سختی میکشم اون عشق و حال ،برای انتقام هم که شده باید با یه مرد خوب ازدواج کنم
اون قسمت از زندگیم که یه بدشانسی بزرگ آوردم ،خیلی درد داشت ،خدایا به یه قسمت دیگه از زندگیم یه خوش شانسی بزرگ بده،که خیلی ذوق داشته باشه.