سلام
نیاز به صحبت کردن داشتم
موندم چیکار کنم
مغزم درد گرفت
گفتم بیام اینجا یه حساب باز کنم الان حرف بزنم
تو این ساعت فکر نمیکنم شلوغ باش
اینجوری بهتره
من ۲۰ سالمه چند سالی هست بچه طلاق شدم
از اینجا مونده و از اونجا رونده
تو ذهنم چمدون به دستم جون مطمئن نیستم خونم کجاست
پدرم به تمام معنا آدم بی اخلاقیه
مادرمم
چی بگم دوستش دارم واقعا و قلبن
اونم این حس و بهم میده که دوستم داره ولی متوجه شدم اسمم و از شناسنامش در اورده
جایی بخواد معرفیم کنه میگه دخترخالمه
قلبم شکستس
داغونم
این یه داستان نیست
الله وکیلی زندگیمه
مغزم مشوشه
شبا خواب ندارم از فکر و خیال
روزا آنقدر سریع میگذره که نمیفهمم چیکار کردم در طول روز
سرگردونم
بی هدفم
خانواده ندارم
جمله مسخرهای یبار یه جا شنیدم که میگفت حتی نوشابهام خانواده داره ولی من ندارم
نمیدونم دارم چطور زندگی میکنمم
بی تکلیف