می‌دونم سخته خیلی اما یکم ک بگذره متوجه میشی تو تازه اول راهی و زندگیتو تازه می‌خوای بسازی و کسی ک در نهایت نهایت نیاز پیدا می‌کنه ب دیگری مادرت هست و اون موقعس ک دیگ شما حس خاصی نداری و بد و نبودنش خیلی فرق نمیکنه و ترجیح میدید ب زندگی خودت برسی
نذار بیشتر ازین از زندگی عقب بندازتت سعی کن با پدرتکنار بیای
حال خودتو خوب کنی ب درست اهمیت بدی برای خودت تفریح حال خوب کن هر چند کوچیک داشته باشی
تک بچه ای؟
درست میگید خانم
همه مشکل دارن
اما ظرفیت آدما هم متفاوته
توی چند خط از چیزی که نوشتم چندسال مشکل خوابیده
قصدی نداشتم که بگم دنبال خانواده خوش و خرم هستم
چون گوش شنوا نداشتم
فقط یکهو دلم گرفت خواستم اینجا چندخطی با چندنفر ناشناس صحبت کرده باشم
غمباد که نمی‌فهمه همه مشکل دارن فقط فشار میاره به آدم
مگه اسم فرزند را میشه از شناسنامه پاک کرد؟
من واقعا برای پیدا کردن حال خوب جنگیدم
اما باز برگشتم سر خط
نشخوار ذهنی گرفتم فکر کنم
نمیتونم فکر و خیال نداشته باشم
نمیتونم بخوابم
حتی نمیتونم جنب و جوش داشته باشم
مدتی تحت نظر پزشک دارو درمانی بودم
اما همه موقتی بودن
روحا و جسما خستم دیگه
کشش ادامه رو ندارم
همین که نفسی دارم دلیلش خواهر کوچیکتره.
حق داری عزیزم. فقط سعی کن روحیه ات رو حفظ کنی و مدام به خودت بگو،. روزهای خوبی منتظر منه،
خیلی مهمه مشغول باشی، تا فکر و خیال دست از سرت بردارن. غم های چال شده قدیمی گاهی میان رو.
صداتو توی رکورد گوشی ضبط کن و بعد پاک کن. بنویس و پاره کن تا سبک بشی. راهت روشن دختر قوی
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
