من خییییلییی فشار بهم میاد چون خونه مادرشوهرم روستاس ماهم دور کارای کشاورزی من صب ساعت ۶میرم تا ۱۲ بعد ک برمیگردی میبینی خانوم اومده آرایش کرده و شیک و پیک نشسته من با خستگی شدید و قیافه درب و داغون شده باید جلو دستشم کار بکنم
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید
همه باهم کمک میکنیم هین کار صحبت میکنیم خوش میگذره
همیشه مادر را به مداد تشبیه میکردم که با هر بار تراشیده شدن کوچک و کوچک تر میشود …ولی پدر یک خودکار شکیل و زیباست که در ظاهر ابهتش را همیشه حفظ میکند ،خم به ابرو نمیاورد و خیلی سخت تر از این حرفهاست ؛فقط هیچکس نمیبیند و نمیداند که چقدر دیگر میتواند بنویسد …بیایید قدردان باشیم …
....جایی دورتر از خودم ایستادهام،به تماشای کسی که جای من زندگی میکندچه بی رحمانه تنهاست و چه به ناچار قوی...╭━═━⊰✹♡✹⊱━═━╮ @zaneh_emroozi╰━═━⊰❀♡❀⊱━═━╯
یه وقتایی مثل عید که همه باهم هستیم همه کمک میکنیم
ولی غالبا اجازه نمیدن من کار کنم
همون در حد سالاد درست کردن اینا
مادرهمسرم بسیار مهربونن و دوست ندارن وقتی میرن خونه شون سرپا باشم
وقتی یه غم یا یه مشکل پیش میاد میشینم فکر میکنم خب الان این مسئله چقدر مهمه؟ فردا هم همین اندازه مهمه؟ دو ماه دیگه چی؟ سال دیگه چی؟ بعد مقیاسم رو بزرگ تر میکنم : غم من در قیاس با غم سایر مخلوقات در پهنه جغرافیایی این کره چقدر مهمه؟ مشکل من در برابر مشکلات تاریخ خلقت و رنج بشر چقدر بزرگه؟ و اینجوری میفهمم خوشبختم.اسم کاربری من از یه تناقض فلسفی گرفته شده. اگر یه الاغ گرسنه و تشنه رو با فاصله برابر از آب و علوفه ببندن احتمالا انقده بین انتخاب یکی شون تعلل میکنه که از تشنگی و گرسنگی بمیره. آدمها هم خیلی با این موقعیت مواجه میشن و بین دو انتخاب انقده مردد میشن که هر دو فرصت رو از دست میدن