خونه مادر شوهرم بودم شوهرم از سر کار اومد خودمو لوس کردم گفتم ببین اینو گرفتم قشنگه گف چ رنگیه گفتم توسی بعد گفتم البته انتخاب مامانت بودا جلوی مامانش گفتم.بعد گف آخه تو چشات مشکیه توسی تیره گرفتی خب ندازی چشات معلوم نیس ک بعدشم چرا انتخاب خودت نبوده؟گفتم خب مامان نذاشت دیگه گف پاشو پاشو بریم ب سلیقه خودت بخر اصلا این بمونه یکی دیگه واست میگیرم هررنگی دوس داری وای نمیدونید اون لحظه من جلو مامانش چ حسی داشتمم😂😂بخدا مادرشوهرم از اون عفریته ها نیستا خوبه فقط بعضی وقتا از ماتریکس خارج میشه همین
بعد هی مادرشوهرم میگفت بابا همین قشنگه خوبه شوهرم پاشو تو ی کفش کرد گف برا خودش بوده خودش باید انتخاب میکرده منو بلند کرد رفتیم عوض کردیم ی آبی سبز مختلط گرفتم خیلی باحاله
هی منم چسی میومدم میگفتم آخه مامانت میگه.. هی میگفت مامانو ولش کن هرچی دوس داری بخر مامانم با من
خلاصه خیلی کیف داد
گفتم همش تایپک ها خیانت و غمگینه یکم حس خوب باشه همین❤️