2752
2734
عنوان

مسافرت دوستانه بیاین لطفا

70 بازدید | 15 پست

همراه دوست شوهرم و خانومش میخوایم بریم مسافرت اونا یه بچه ۳ ساله دارن من ۵ ساله ...به شوهرم گفتم  بریم فقط من وقت دکتر دارم  اینهفته و اینکه  هرکسی با ماشین خودش گفت یعنی چی دو تا ماشین پشت هم بندازیم.گفتم من چمدون لباس دارم اونام دارن بعدشم بچه خوابش بگیر خوب عقب میخوابه اونطوری که نمیشه هم اونا اذیتن هم ما  یهو داد زد اصن نمیریم اصن من کار دارم . اینم بگم من با خانومش خیلی دوستم اصن با هم بودنو مصکلی ندارم فقط به خاطر جای ماشین میگم ...به نطرتون من باید کنار بیام با این قضیه؟

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید

وااا

حرف تو منطقیه

اصلا کوتاه نیا

چجوری میخواین وسیله جمع کنین اخه

لابود شما زن ها با بچه ها هم پشت بشینین تو راه کلیم خسته بشین

یه عالمه وسیله بذارن پشت بغل دستتون

بچه ها هم کوچیکن تو ماشین طاقتشون نمیگیره اصلا

اگه بچه نداشتین یه چیزی

قهر کن تو بگو من با این اخلاقت جایی نمیام رو نده ب این مرد برات رودار میشه بعدا

یک بار که با یه ماشین رفتین و سخت بود و جا نشدین میفهمه  چه سخته  اگه خیلی با خانمش صمیم ...

قضیه اینه که اون اصن مشکلی نداره خیلی راحت خودشو با شرایط سازگار میکنه ولی من اصلا نمیتونم تحت فشار باشم

ببین اصلاً با یه ماشین نرو من یه بار این کارو کردم و متأسفانه واقعاً به شکر خوردن افتادم اولاً اینکه خب من دلم می‌خواست یه آهنگی رو گوش کنم خانم اون دلش می‌خواست یه آهنگ دیگه گوش کنه و شوهر من چون مثلاً اونا مهمون بودن توی ماشین ما اومده بودن همش به من می‌گفت اشکال نداره تو تحمل کن فلان کن بزار اون مثلاً کابلشو وصل بکنه آهنگ بزاره و اینا و بعدشم فر و فر پشت سر هم تو ماشین فقط سیگار می‌کشیدن توی زمستون مو بخاری گرفته بودیم شیشه ماشینو می‌دادم پایین شروع می‌کردم به سیگار کشیدن زن و شوهر با همدیگه بعد پسرم که جلو نشسته بود یهو می‌گرفت می‌خوابید شوهر من جلو تنها بود منم همش می‌ترسیدم می‌گفتم خب این جلو خوابیده یه وقت شوهر منم خوابش می‌گیره دیگه که گفتم این اولین و آخرین باری بود که با کسی رفتیم مسافرت و سوار ماشین کردیمش اگه خودش ماشین داره بیاد اگر ندارم مسافرت نره واجب نیستش که بیاد سوار ماشین یه نفر دیگه بشه شوهر شما واقعاً داره بی‌منطقی می‌کنه که آرامش زن خودشو داره فدای یکی دیگه می‌کنه

وقتی پیام دادی و جوابتوندادم بدون ترجیح دادم بامغززنگ زده ات  بحث نکنم چون فهمیدم با خوک نمیشه کشتی گرفت پس پیام ات بی جواب موند بدون از چیه ...
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741

جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته

شب عرفه هس

توسلی | 14 ثانیه پیش

خواب بودم

73738367393 | 32 ثانیه پیش
2687