قربونت من بخوام بزنم باورت نمیشه
نه بارداری بهم اهمیت میدن
نه برا زایمان
هدیه که بمااااند
جاریم باردار بود
خواهر شوهرم باردار بود
لیوان آب رو هم میداد دستشون
خواهر شوهرم تا شش ماه موند خونشون
شبها بچه ش نمیخوابید.
جاریم طبقه بالاشون
سر سفره میاد غذا میخوره و میره
بچه ش میزاره پیشش حتی سه چهار روز میره مسافرت با خواهراش
میره خونه مادرش و اقوامش بچه ش رو نمیبره
میزاره پیش مادرشوهر
خواهر شوهرم هرررر روز شوهر رو میفرسته ناهار میبره
عصر هم میاد عرررر روووز برا شام میمونه
دست به هیچ کاری هم نمیزنه
.
بعد منو که بخوان دعوت کنن
میگن بیا غذایی درست کن باهم بخوریم
یا خودم باید برم برا ۱۵ نفر غذا درست کنم
یا دعوتم نمیکنن