مشکلم باید اساسی درست شده این دفعه حتی اگر اون هم بیاد من آشتی نمیکنم
باور کن انقد به برادرش بها و احترام میده که خدا می‌دونه
بعد همون برادر بدون اینکه ما باهم شوخی داشته باشیم یبار برداشت بهم گفت پیشونیت شبیه تاج اسکانیا ست
شوهر من هیچ وقت نشده به زن اون ازین حرفا بزنه اصلا ازین حرفا بین هم نداریم
چون هی حساسیتتو میبینه بیشتر ترغیب میشه
مردا هر کار ممنوعه ای براشون جذابه،اونجا رفتنو براش جذاب کردی
بیخیال باش،اصلا پیگیرش نشو،نشون نده که فلانی من در حسرت دیدار تو آواره ترینم
هی میره تند تند اخر بی محلش میکنن نمیره،تو چرا انقدر منتظر دیدنشی و حرص میخوری که بیاد کتکت بزنه،انقدر تشنه دیدارشی؟
یا بچه ت دیر ببینتش بهتره یا کتک خوردن مادرشو ببینه و تنش بلرزه؟؟؟
دفعه بعد اومد نگو رفتی و فلان و دروغ میگی،اصلا خودتو بی تفاوت نشون بده هم به رفتنش به اونجا هم اومدنش
بعد نتیجشو ببین
بی تفاوت نشون بدم بیشتر میره باور کن
بهش میدون بدم دیگ فیل هم جلو دارش نیست
از رفت و آمد زیاد از بشور بساب و مهمونی دادن خسته شدم دیگ
وقتی سکوت میکنم هر هفته مارو بردمیداره می‌بره اونجا
نیست ک اونجاهم به ادم‌خوش میگذره؟همش باید فیس و افاده زن برادرای غربتیش رو تحمل کنم
