امشب مادر شوهرم اون روی خودشو نشون داد یه جوری حرصی شده بود داد و بیداد راه انداخته بود یه لحظه قلبم درد گرفت تنگی نفس گرفتم هوف نمیدونم دیگ چیکار کنم
خستم کردن
منو همسرم دوس داریم تو عروسیمون انشاالله مهمون کم دعوت کنیم عوضش یه تالار خوب
خانواده ها مهمون زیاد عروسی بی کیفیت و بدون تالار میخوان
واقعا نمیدونم چیکار کنم باهاشون جدیدا مادر شوهرم تعیین تکلیفم میکنه برامون آخه چرا مگ دل ما مهم نیست