والا خواهرام نهایت فتنه هستن از مجردیم تا الان زندگیم و خراب کردن مامانم و خر کردن چیکار کنم من
رابطه ات کم کن
سعی کن چند تا دوست خوب پیدا کنی
همیشه خودی ضربه میزنه فقط
غریبه نه جرات داره نه اطلاعات
عین منی
و من این شعرو توی دلم میخونم
کجا رواست که از‌دست دوست هم بکشد
دلی که اینهمه از دست روزگار کشید
از زمانی که بابام فوت شد اونا ازدواج کرده بودن و خونه خودشون بودن بعد مامانم و با دروغ و اه و ناله کشیدن سمت خودشون و ..... هر روز بدگویی حتی برای خواستگارام تعیین و تکلیف انگار مامانم مثل موم تو مشتشون بود خیلی نامردن بعد ازدواجم هم هر روز دخالت و حسادت مثال میزدن که نباید دامادو محل داد و ....
منم خواهرم خیلی ضربه زد
منو خونه پدرم راه نمیده
و مادرم طرفدارشه
دیگه یکاری کردن به شوهرم محل ندن بعد عروسیم حسادتشون بیشتر شد و مشاوره های الکی و بد بهم میدادن تا یه دعوا داشتم داداشام و انداختن به جون شوهرم و .... حالا خودشون شوهرای بد دارن زندگیشون و حفظ کردن و الکی هم از اونا تعریف میکنن حالا اخرین بار داداشامو فرستادن به جون شوهرم و الان با بچه مستقل و تنهام کنار مامانم بازم بهم کار دارن زندگیمو پاشوندن تورو به حق این شب و یتیمی پسرم دعا کنید خدا جوابشونو بده
خود کوشی چرا
بمون زندگی کن و لذت ببر
طلاق کرفتی اسی؟
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
