پشت کنکورم چن سال بعد خانوادم همش سرزنش و مسخره و دعوا میکنن باهاممنم خسته شدم اونا فکر میکنن فقط خودشون ناراحتن از اینکه پشت کنکورم و من خوشحالم و خوشی زده زیر دلم در صورتی که اینطور نیس افسرده شدم دوستام دانشگان بعضیاشون و من به این نتیجه رسیدم تنها راه حلش اینه که همین یه ماه و خورده ای رو با تمام توانم بخونم و برم دانشگاه راه دور و نیام خونه تا چند سال و مستقل شم واقعا حالم از خانوادم به هم میخوره پیش یکیشون درد دل کردم رفت گذاشت کف دست بقیشون و اونا هم سرزنش و تحقی و مسخره کردن واقعا الان که فکر میکنم بعد از بابام خانواده ای ندارم هر چی که بیشتر اخلاقشونو میبینم بیشتر به حرفای بابام میرسم حتی مادرم بهشون حق میدم شاید همونقدر کع من ازشون خسته شدم اونا هم خسته شدن به همین شب قسم نه نتیجه ی کنکورمو نشونشون میدم نه میزارم توی انتخاب رشتم دخالت کنن فقط میخونم که رتبم خوب بشه بعد نشونشون ندم تا بترکن تنها راه خالی کردن عقده ی پشت کنکور بودنم رو اینطوری خالی میکنم چون به شدت آدمای اهل پز دادنن و به شدت دخالت میکنن سالای قبل که میخواستم انتخاب رشته کنم اصلا نظر منو نمیپرسیدن فقط میگفتن باید فلان رشته رو بزنی