2737
2739

گویا خواهرشوهرا و جاری هام باهم برنامه ریختن روز دختره هدیه بخرن ببرن بین دخترها پخش کنن 

و اصلا با منی که با مادرشوهر اینا تو یه حیاطیم درمیون نزاشتن

بعد حتی بهم تعارف نکردن تو هم بیا 

همگی آماده شدن به شوهرم زنگ زدم بیا مارو ببر 

ماها تو همه چی شریکیم ولی اینکه شوهرم همش شده واسشون راننده عجیبه

شوهرم اومد دیده همشون جمعشون جمعه اسمی از من نیس با طلبکاری اومد خونه گفت فردا باز سوءتفاهم ایجاد نشه جا نیس تورو ببریم بمون خونه

منم گفتم مگه من میام که اینطور میگی 

باور کنید همشون رفتن فقط یه خواهرشوهرم که شهر دیگس نرفت از اینجا فقط منو نبردن

حالا شوهرم رفته برگشته تعریف هم میکنه خوش گذشت و فلان شد 

همش به من میگه به اونا احترام بزار بعد اونا با من همچین رفتاری رو دارن

مقصر فقط و فقط شوهرته

یه مادر داری که نفس میکشه؟؟ خوشبختی و خودت بی خبری حسودیم میشه🥲 به همههههه ی اونایی که مامان دارن و تو بغلش🫂 اروم میشن..🥲. مادر ای زیبا ترین شعر خدا..... روحت شاد😔
ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!😥 من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه 💕🌷



2731
2740
ببخشید ولی وقتی جا نبوده چیکار میکرده . من همونجور که همسرم گاهی وقتا اجازه میده من با خانوادم باشم ...

وا یعنی چی جا نبوده 

وقتی جاریش بوده 

فقط ایشون اضافی بوده ؟ 

چه توجیح بی منطقی کردی

شما ک غریبه نیستین من هر شب دارم مچ خودمو در حال غصه خوردن برای چیزی ک هزار بار گفتم فراموش کردم میگیرم 🥲🖤

مشکل از شوهرته من یه بار خواهر شوهرم میخواست کادو بخره به شوهرم گفت باهم بریم بعد جاریمو هم صدا کرد رفتن 

وقتی به شوهرم گفتم اصلا متوجه نبود اما دفعه بعد که شوهرمو صدا کرد شوهرمم دوباره  گفت چشم اما وقتی بلند شد منم صدا کرد که تو هم بیا حال و هوات عوض شه اونجا خواهر شوهرم کلا تو قیافه بود


یه بیداری دقیقا عین یه کابوس،مثل گشتن تو تاریکی و بی فانوس،میچرخم تو حباب انتظار تو،مثل ماهی و تنگ و وهم اقیانوس....زندگیم سوخت ...جسد آرزوهام مونده روی دستم...خوشبحالت زندگی کردی💔ولی من نه نتونستم😔

ازان جایی که ادم صبوری نیستم کتک هم میخورم ولی یه چن بارازاین کارا کرده کتک خوردم ولی ازبینیش دراوردم .عین خیالت نباش اصلا نبین نشنو تا روحت وجسم ات مریض نشه بقیه اش با زمان حل میشه شوهرمن نون شبمون رو میبرد برا خواهراش و..اخرش این ادم حساب نکردن گوشش سکته کرد الان عقده ای شده ولی باز قابل تحمل تره

ببخشید ولی وقتی جا نبوده چیکار میکرده . من همونجور که همسرم گاهی وقتا اجازه میده من با خانوادم باشم ...

خب با شوهرای خودشون میرفتن چرا به زور شوهر منو بردن

درضمن اگه جمع تر می‌نشستند یه نفر جا میشد

بعد هم جا ی هام بودن هم خواهر شوهرام فقط من اضافی بودم انگار

وا یعنی چی جا نبوده  وقتی جاریش بوده  فقط ایشون اضافی بوده ؟  چه توجیح بی منطقی کر ...

نکنه توقع داشتی کسی که صاحب نذر یا شریک نذر بوده بذارن خونه بگن چون ماشین مال ماست زنمم باید باشع 

کی میخواید بزرگ شید 

سیاست داشته باشبدد

2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687