یکی نیست باهاش درد ودل کنم اینجام میام کسی جوابی نمیده خب من کجا برم حرف بزنم به خدا خسته شدم
از روزای تکراری ک مامانم همش حرف از برادرم خواهرم میزنه جلو بقیه اصلا انگار نه انگار من بچشم از کاراشون میگه یه بار از من حرفی نزده منم دلم میشکنه دلم میخاد برم از اینجا به خدا میخام برم آرامش ندارم چرا اخه من باید این همه نگران باشم
حالا صد بار گفته نمیخواستم دنیا بیارمت چرا اخه گناه من چیه🥲
تنها امیدم کنکوره ک بدم برم
محبت مادر ندیدم
به خدا دلم شکسته خیلی وقته شکسته💔🥲