طلاق بگیرم یا نه

مادرت میدونه بسه!!!!!

داداشتم نیاز نیست بدونه

اینکه هر کاری میگه میکنی هم جالب نیست

آدم باید از خودش هم یه اختیاری داشته باشه

اما نه با زور و جنگ و دعوا

به جای دعوا کردن و سر و صدا که همه چیو هزار برابر بدتر میکنه باید سیاست داشته باشی

اول اینکه ببینی قلق شوهرت چیه

مثلا شوهر من با آروم حرف زدنم و محبت کردنم خیلی زود نرم میشه

مثلا بهش بگی عزیزم من فقط به خاطر خواهرم میرم

وگرنه شوهرش چه ارزشی برام داره

ما خواهریم رابطه ما جدا از هر مسائل دیگه ای هست

مگه من تورو ول میکنم برم اونارو بگیرم؟

ولی نمیشه که آدم خانوادشو ول کنه

باید حرف زدنو یاد بگیری

باید این نگاه منفی که شوهرت داره رو درستش کنی

بهش نشون بدی که اولویتت همسرته

چون کینه داره چون گذشته از دلش بیرون نرفته

گذشته رو از دلش درنیاوردی

به شوهرت اون احترامی که میخوادو نذاشتی

ما زن ها هم همینیم

مثلا از مادرشوهر یا خانواده شوهر کینه میکنیم چون شوهر درکمون نکرده

جایی که باید پشتمون نبوده آروممون نکرده

برای این که تو ذهنش اون ناراحتی حل نشده 

و شما هم باهاش دعوا می کنی 

و از طریق مهربونی و گوش کردن بعضی از حرفهایش، رامش نمی کنی 

در واقع کارها با حرفهایی که حساسیت برانگیز هست و ناراحت و عصبانی اش می کنه  انجام میدی 

البته باید وارد کل زندگیتان شد، تا دید به غیر از این ها چه مشکلات و اختلافات دیگری وجود دارند 

نه عزیزم طلاق چیه

بین همه خانواده ها ممکنه پیش بیاد همچین چیزایی

چون شما و همسرتون بلد نیستین چطور باهم کنار بیاین سر مسائلی که اصلا مربوط به خودتون دوتا نیست بری طلاق بگیری؟

به جاش راه و روش زندگیتو تغییر بده

حرفای خوب بزنین

اعتماد همو جلب کنین

مگه چه مسئله حادی هست که بخواین جدا بشین

شغل و تحصیلات اش؟ 

با حرفایی که زدی شوهرت کاملا حق داره

خواهر شوهرت یه جورایی حس حسادت داره نسبت به شوهرت و شوهر تو هم خیلی تشنه محبت و عشقته

نزار بین این دوتا قرار بگیری

خیلیییی اذیت میشی

طرف شوهرتو بگیر، برو خونه خودت و بهش انقدر محبت کن که سیراب بشه بعد میبینی که دیگه کاری نداره کجا میری

به حرفاش گوش کن و بزار فکر کنه که فقط تو مال خودشی

شوهرت حق داره وقتی انقدر بی احترامی میبینه از تو که همسرشی و همه کس اون هستی انتظار حمایت داشته باشه نه بی احترامی، خانواده هارو درگیر نکنین هیچوقت توی دعوا، به شوهرت بگو من و تو دعوا میکنیم بعد اشتی میکنیم یادمون میره ولی خانواده ها یادشون میمونه، خانواده همسرت خیلی خوبن که حق رو به تو دادن، قدرشونو بدون

این مسیر رو من رفتم، تهش فقط شوهرت میمونه و‌ تمام مثل من پشیمون نشو که چرا چسبیدی به خانوادت

تا یمدت رو نقطه ضعفش دست نذار

بذار تب و تابش بخوابه مخصوصا با دعوایی که پیش اومد

انتظارِ درست شدن رابطش با باجناقش هم نداشته باش چون بینشون بد بهم خورده

هروقت دیدی آرومه هروقت دیدی مناسبه بشینین یه جای خوب و ساکت باهم صحبت کنین

حد و مرز روابطو مشخص کنین

بگو که دوسش داری و فقط تو و همسرتین که برای هم میمونین

باید به هم و خواسته هاتون احترام بذارین

بگو که خواهرشوهرت اهمیتی برات نداره و تو فقط نمیخوای رابطت با خانوادت قطع بشه

فکر کن که چیا باید بگی 

یا حتی میتونی براش بنویسی