ای جونم همیشه خوشبختی سرازیر زندگیت باشه
پسر خاله مامانم پنج سال پیش خواستگارم بود همدیگر اصلا ندیدم از عکس من دیدن . یه شهر دیگه هستن آبادان و من شیراز .. بهشون همون سال جواب رد دادم عاشق کسی دیگه بودم که جور نشد ...کم بودن سنم الکی بهانه کردم جواب رد دادم؛ امسال مجددا بعد پنج سال جویای حال احوال زندگیم شده . کار . خونه زندگی خودش داره منم کار خونه زندگی خودم دارم ...نمی‌دونم چرا دلم نمیره برای آشنایی باهاش یه شهر دیگه برم بیام از قبل هم عاشقش نبودم . نمی‌دونم قسمتم چی هست مادرش هم خیلی جویا من هست هر ماه با مامانم ...قبلا تماس نداشتن از وقتی فهمید قصد ازدواج دارم مشتاق شده راهنماییم کنی عزیزم ممنونت میشم چکار کنم به نظرت
ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!😥 من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه 
ای جانم😍
این نشون میده که شما نیاز ب یه اخر هفته بدون بچه دارین، فک کنم بشه توی این زمینه از مامان مهربونتون کمک بگیرین😉💗
همه چی تکراری میشه
انرژیت صفر میشه
حرف از دوس داشتنای دوران عقد نیست
کم کم همه محبتا از بین میره
بچه که میاد کل توجه رو ب خودش جلب میکنه
زن خسته از کارای خونه و بچه داری
مرد خسته از کارای بیزون
هیچ وقتی برا هم ندارن
من از تکراری شدن وحشت دارم وای
ولی یه چیزی بگم هروقت به این فکر کردی شوهرت دیگه مثل اوایل نیست به اینم فکر کن آیا خودت مثل اوایل باهاش رفتار میکنی ؟ طبیعتا نه اگر مثل اوایل بهش انرژی بدی باهاش مثبت حرف بزنی احترامشو حفظ کنی و رابطه رو درست دست بگیری اون میشه مثل روزاولبهت قو میدم
ولی خب به قول خودت اینطوری زندگی کردن کار هرکسی نیست چون سخته با اینهمه مشغله انرژی زیاد داشتن
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
