2752
2734

ی روزی توی باغ پدر بزرگم با دخترداییم بودیم(اسم مستعار دخترداییم رو میگم نگار) برگشت گفت تو فلانی رو دوست داری(نام مستعار میزارم براش پارسا میگم)

بعد شروع کرد به گریه کردن من جا خورده بودم کلا

برگشت بهم گفت کنار برو دیگه چون تو ماه ها نمیبینیش ولی من دیگه همیشه اینجام(رفته بودن برای همیشه اونجا زندگی کنن)

گفت من خیلی دوسش دارم و همون روز رفت بهش گفت من اونموقع تقریبا ۱۴ سالم بود و همه اینا از ۳،۴ سال بزرگتر بودن

از طرفی خواهر این دخترداییم هم برادر بزرگتر پارسا رو دوست داشت و باهم در آستانه رل زدن بودن

بعد اون هیچکدوممون ارتباطمون مثل قبل نشد پارسا ام جواب نگار رو نداد و نگفت حسشون دو طرفست یا ن

اما نگار همیشه از من کینه داشت دیگه

(کاربری دست سه نفره) -لایک نکنید لطفا❤

من برای جای ترک های پوستی بعد از زایمانم از روغن آنتی استرچ مارک برند آنانه استفاده کردم که یک برند سوییسی بود.

 برای من واقعا مثل معجزه عمل کرد. حتما تو دوران بارداری قبل از ایجادترک ها یا تا وقتی که ترک ها هنوز قدیمی نشدن و قرمز هستن استفاده کنید که زود برطرف بشه. برای ترک های ایجاد شده با چاقی یا لاغری هم عالیه. لینکشو میزارم چون میدونم دغدغه خیلی از ماماناس

خانواده دخترداییمینا رو هیچکدوم از فامیل دوست ندارن خصوصا با زنداییم هیچکس خوب نیست بعد اون دیگه همه درگیر خواهر بزرگ نگار و داداش پارسا شدن چون اونا همو میخواستن و خانواده ها مخالف بودن دعوا درگیری بین این دوتا خانواده زیاد شد حتی کار به فحش دادن بین خاله و زنداییم کشید اما نتونستن جلوشونو بگیرن آخرش باهم ازدواج کردن و دیگه دوتا خانواده با هم خوب شد


توی اون مدت ک باهم درگیر بودن یادمه پارسا میومد پیش من چقدر پشتشون حرف می‌زد و بدشونو میگفت ...

(کاربری دست سه نفره) -لایک نکنید لطفا❤

یادمه ی بار رفته بودیم شهرمون این دوتا خانواده تازه باهم اوکی شده بودن و بچه هاشون نامزد بودن نگار انقدر به من کلاس میزاشت انگار ک خودش به پارسا رسیده اونوقت دیگه بزرگ شده بودیم من حدودا ۱۷ سالم بود اونا ام حدودا ۲۰ میشدن

نشسته بود با من حرف می‌زد برگشت گفت پااارسا برام ی لیوان آب بیار با ی قرص سردرد با کلی عشوه

بعد برگشت گفت پارسا برام از اون کیک ها ک دوست دارم درست کرده بود بیا عکسشو نشون بدم(میدونست قبلا پارسا از این کارا برای من می‌کرد میخواست عقده اونو خالی کنه)

بعد گفت ببین با پارسا چه عکسایی انداختیم عکساشونو نشون داد عمدا می‌چسبوند بهش و...

میدونستم اصلا پارسا نمیدونه این چرا این کارارو میکنه و هدفش اینه مثلا به خیال خودش منو بسوزونه

با اینکه تا اون روز حسی نسبت به این موضوع ها نداشتم اما اون روز خیلی حالم بد شد با اینکه بازم میدونستم اون حسی ک بین من و پارسا بود همون حسی بود ک از بچگی وجود داشت همین  اما حرکات دخترداییم ک فکر می‌کرد من رقیب عشقیشم حالمو بد می‌کرد

(کاربری دست سه نفره) -لایک نکنید لطفا❤

بعد اون دیگه مثل قبل پارسا اینطوری نبود ک بدشون بگه حقم داشت خب دیگه عروسشون شده بود خواهر نگار

و ارتباطشون خیلی بیشتر شده بود مثلا دسته جمعی میرفتن کافه استوری میکردن (نگار و پارسا و خواهر و برادرشون)

و کلا دیگه روزهای طلایی نگار شده بود😂

کل عکس های پیج پارسا رو نگار مینداخت پارسا ام تو کامنت ها اونو بعنوان عکاس عکسش تگ می‌کرد

و دقیقا نگار پارسارو به طرز فکر و....به سلیقه خودش در آورده بود و خیلی روش تاثیر گذاشته بود البته اینم بگم ک اینکه من پارسا دیگه خط فکری متفاوتی داشتیم هم بی تاثیر نیود نگار پیش همه میگفت دیگه اینا طرز فکرشونم با همه فرق داره و دیگه اینارو برای هم ندونید حتی به روی خودم گفت! دیگه بهم نمیخورید (البته الان بماند ک مثل هم شدیم دوباره..)


منم درگیر درس و زندگی و کارای خودم شده بودم و فقط نظاره گر اونا بودم😂

تا اینکه دوباره دعوا ها بین خانواده ها شروع شد

از قضا یبار همه خونه اون یکی خالمینا شام دعوت بودیم ک دعواشون شروع شد نگار برای دفاع از خواهرش به خالم (مامان پارسا) بی احترامی کرد و یهو پارسا جواب نگارو داد و دعوا بیشتر

درحالی ک من یک کلمه ام حرف نمیزدم😂یهو نگار برگشت بهم گفت بفرما چیزیو ک میخواستی شنیدی خیالت راحت شد؟؟؟

برگام ریخته بود😂😂😂😂

(کاربری دست سه نفره) -لایک نکنید لطفا❤

بعد هنوزم اینطوریه ک سالی یبار دعوا میکنن و پیش میاد مثل قبل دسته جمعی برن بیرون و...اما دیگه زیاد مثل قبل نیست ار طرفی انگار چون پارسا قبول نکرده باهاش باشه اونم خسته شده دیگه

دوسال پیش برگشت گفت تو و پارسا باهم چت میکنید! درحالی ک من تابحال نشده با پارسا چتی داشته باشیم

هرچقدر اینو بهش گفتم باور نکرد ک نکرد آخه چرا باید من باهاش چت کنم!

چند ماه پیش دیدم یهو پروف تلگرامش اول اسم خودشو و اونو گذاشته با ی متن عاشقانه بعد زود برداشت

چند هفته پیشم برای اینکه از من حرف بکشه دوباره یا اینکه باز نقشش چی بود برگشت گفت ی سری آدما ی زمانی عاشقشونی برات مهمن بعدش میفهمی ک اشتباه میکردی و...من اشتباه میکردم(بدون اینکه اسم اونو بیاره به اون اشاره میکرد) تو چی؟

گفتم برای من همچین موقعیتی پیش نیومده

(کاربری دست سه نفره) -لایک نکنید لطفا❤

کامل گفتی لایکم کن

انسان غرق شود قطعا میمیرد! چه در دریا چه در رویا چه در دروغ چه در گناه  چه در خوشی چه در قدرت چه در جهل چه در انکار چه در حسد چه در بخل انسان بودن به تنهایی یک دین خاص است
نگار چه شخصیت رو مخیه

از اون دختراس ک در به در دنبال شوهره

دلم یه نارنگی پوست پوست شده ست هندونه سفیده،دلم چای سرد شده ست،ته دیگ سوخته ست،خورشت ته گرفته ست،دلم خرمالوی نارسه، لیمو شیرین تلخه،دلم ذوق کور شده ست،نمره ۹.۷۵عه دلم کفش سفید مورد علاقه گلی مه که گِلی شده دلم غروب جمعه ست... انگار بالش ندارم،انگار پیتزام سس نداره،انگار سیب زمینی سرخ کردم نمک نداره،انگار نور خورشید اتاقمو نمیگیره،انگار نوار کاستم رو دستگاه نمیخونه،انگار بهار نارنجام بو نمیدن انگار هدفون ام روشن میشه ولی صدایی ازش در نمیاد انگار نقاشیم رنگ نداره....
اخ دلم کباب شد یعنی پسر خالت با دختر داییت ازدواج کرد نه باتو؟

ن داداش بزرگتر پسره با خواهر بزرگتردختردایش ازدواج کرده

اگر کسی را به اشتباه قضاوت کنم دنیا تمام تلاشش را خواهد کرد تا به من ثابت کند که اشتباه میکردم . محدثه هستم و ۱۷ سالمه از بودن تو جمع بزرگا لذت میبرم   لطفا تجربیاتتون رو با من به اشتراک بذارید . گیمر هستم و ب امید مستقل شدن دارم درس میخونم و تلاش میکنم   مدافع حقوق زنان هستم و مخالف کودک همسری  
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687
داغ ترین های تاپیک های امروز
توسط   اکبر_۲۰۰۰  |  15 ساعت پیش
توسط   aaarammm  |  16 ساعت پیش