من پدربزرگم سرهنگ بود زمان شاه رفت خارج
تو هر اتاق هتل یه زن خارجی گذاشته بودن براشون
پدربزرگم شب رفت تو پارک خوابید
فرداش بش گفتن چرا ؟خوشت نیومده ؟
پدربزرگم گفته بود اگر من ب زنک خیانت کنم اونم حق داره با من همچین کاری کنه که رضایت نمی دم
اینم بگم مادربزرگم هفت تا دختر داشت و نتونس پسز بیاره. هرچی عموهام بش گفتن زن بگیر قبول نکرد
بااینکه کلی ارث ومیراث داشت