چند هفته ی باهاش در گیرم... میخوام کار کنم و مشاورم گفت از حرفت کوتاه نیا و بگو کار کردن و دوست دارم...... منم گفتم.... اما اون مخالفت کرد و دیگه همش داره بدتر و بدتر میشه...حالا بهش گفتم میخوام برم خونه مامانم تهدیدم کرده اگه بری شب با کتک بچه ها رو بر می گردونم خونه... کیک هامم چند روز پیش شکوند گفت حالا برو خونه بابات.... الانم قوطی رو پرت کرد به من و گفت جرات داری برو خونه ننه جندت.... چیکار کنم.... حالم اصلا خوب نیست..... خیلی عصبیم نمی تونم درست فکر کنم...
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید
یه خانم منطقی😄😌 سرحال😀😍 و یه مقدار دم دمی مزاج😬😶 پشت این کاربری نشسته...(کاربری از اردیبهشت سال ۱۴۰۳ به من واگذار شده تاپیک های قبل از این تاریخ ارتباطی به من ندارن)