بله.
و مدام ترس از دست دادن عزیزانمو دارم.
نمیدونم فقط منم این طوری ام یا همه ی آدما و مادرها اینن.
دخترم میخاد بره توی حیاط استقبال باباش، حتما باید بهش گوشزد کنم جلوی ماشین نره. با مامانم میره مسجد، فکرم هزار راه میره و صدبار آیت الکرسی میخونم. حتی شب ها که میخابه گاهی چکش میکنم که نفس میکشه.
شوهرم تو جاده است، اگر تماس بگیرم و بوق اول و دوم رو جواب نده، ضربان قلبم میره رو هزار و دور از جونش تو ذهنم غسل و کفنش می کنم و مال و اموالشم تقسیم میکنم🥴😓