سلام من زنم که جدا شدم از یه پسره مجرد که از خودم دوسال بزرگتر بوود خوشم میومدمن ۳۸ اون ۴۰ سال روستامون.هستیم.دل زدم به دریا با پیج فیک بهش پیام دادم و خودمو معرفی کردم یکم حرف زدیم درمورد چیزای معمولی و خانواده مثلا داداشم قدیما همکلاسش بود سرلغ اون گرفت .بعد من هی پیامام حذف میکردم گعت نترس من بی شرف نیستم که به کسی نشون بدم . و میدونم اینو راس گفت ولی کلا یه نصفه روز چت کردیم و دیگهوشب بخیر که گفتیمرفت دیگه پیام نداد منمدومنشد پیش قدمبشم.بهش گفتم چرا ازدواج نکردی گفت بعش اعتقادی ندارم .دیگه درمورد اسم خواهراش ومادرس حرع زدیم بهم گفت کجا کار میکنی دخترت کلاس چندمه کاین حرفا.دراین حد بود حرفامون. اینجام بگم که من وقتی دل زدم به دریا بهش پیام دادم اولین بار بهش گفتم شده با کسی حتی یک کلمه حرف نزده باشی ولی حس خوب بهش داشته باشی نه اینکه عاشقش باشیا فقط از شخصیتش خوشت بیاد من این حس بهت دارم فقط زدش له شوخب گفت اوه مای گاد. خلاصه دلم خیلی گرفته و براش تنگ شده بیشتر شدخ حسم بهش چه کنم🥲🥲🥲😭راستی گفت میشه عکستو ببینم گفتم میزارم پروفایل بعد گفت قرص افسروگی مصرع میکنی گفتم چرا؟؟گفت خیلی چهره ات افسرده است