اینکه چیزی نیست
بچه دارم میشن
بعد پسره برمیداره اسم بچه ایو شماها قرار بود بزارین رو بچتونو میزاره رو بچه اش از ی زن دیگ
تو قلبت اون لحظه ک میشنوی چی اسمشو گذاشته تند میتپه
چشات پر اشک میشع و ی بغض گنده میاد راه نفستو میگیرع
ک حتی نتونی ب کسی ک خبرو بهت داده بگی خدا حفظش کنه
میدونی چقدر قلبم شکسته
ولی بخدا قسم فایده نداره جز زجرو عذاب برا تو هیچی نمیشه
گناهو جهنمو ولش کن
زندگیت نابود میشه دونه دونه موهات سفید میشه
من انقدر نامرد بود ک اسمشو گذاشت تیام
اسم بچه منو اون بود من انتخابش کرده بودم
اون روز گریه کردم زجه زدم شب تا صبحشو
فرداش عین جنازه ی گوشه زل زدم
بعد دست ب قلم بردمو توو دفترم نوشتمو با خودم عهد بستم ک دوباره پاشم
بلند شدم چاره دیگ نداشتم ک